☹️ از بیلبورد تا نابودی درختان؛ شهرداریِ چپاول، شهرِ بینفس! ☹️
تهران دیگر شهر نیست، صحنهای است از یک تراژدی سبز که هر روز تکرار میشود. یک طرفش بیلبوردهایی است پر از نصیحتهای میلیاردی: «ادبیات نسل زد: انقدری تاکسیک نیستم که گوستت کنم!» زیرش هم با خط نستعلیق نوشتهاند: «شرم بر من اگر حریم تو شکسته شود...» و طرف دیگرش: پارک چیتگر خشکیده، دههزار درخت بیجان، و ریهی غرب تهران که نفس نمیکشد. شهرداری محترم انگار خیال کرده پدر ماست! هر روز برایمان پند و شعر مینویسد، اما وقتی درختها از بیآبی جان میدهند، فقط سکوت میکند و بودجه را پای «جملات قصار» میریزد. نه در سفره مردم آبی مانده، نه در ریه شهر نفسی، اما بیلبوردها سبز و شاداب روی هر پل و چهارراه میدرخشند، در حالی که چیتگر، این ریه خاکخورده تهران، بیصدا و بیآب دارد دفن میشود. شهرداری عزیز! درخت را که خشک کردی، لااقل شعر نگو. ما بهجای پند، سایه میخواهیم؛ بهجای شعار، نفس. بهجای بیلبورد، چیتگرِ زنده. چیتگر خشک شد چون مدیریت هم خشک بود، و تهران دارد زیر بیلبوردهای پندآموز، خفه میشود. #چیتگر #تهران_بینفس #فاجعه_زیستمحیطی #بیلبورد_به_جای_درخت #شهرداری_تهران #رانت_سبز #خشکیدن_درختان #هدررفت_...