«اقتصاد ایران؛ موجودی که نه می‌میرد، نه زنده می‌ماند!» فروپاشی خزنده اقتصاد ایران

 


اقتصاد ایران حالا رسماً وارد فاز «نیمه‌فروپاشیِ پایدار» شده؛ حالتی شبیه یخچالی که کار می‌کند اما فقط چراغش روشن است.
بی‌ثباتی، نتیجه مستقیم همان سیاست‌هایی است که همیشه «قرار بود درست شود» اما فقط قیمت‌ها را درست بالا برد.
دلایلش هم روشن‌تر از قبض برق تابستان:
چاپ پول بدون پشتوانه برای پوشاندن کسری بودجه؛
فرار سرمایه که مثل پرنده‌ای از روی سیم برق بالا می‌پرد و برنمی‌گردد؛
بی‌اعتمادی عمومی که هر شایعه‌ای را تبدیل به موج خرید و هجوم به بازار می‌کند؛
مدیریت جزیره‌ای که هر جزیره‌اش یک قیمت و یک قانون دارد؛
تحریم‌هایی که مسیر اقتصاد را از «بزرگراه» به «جاده خاکی» تبدیل کرده؛
– و البته فساد ساختاری که همه‌چیز را می‌بلعد، حتی امید را.

در این شرایط، اقتصاد کشور مثل ساختمانی است که ستون‌هایش ترک برداشته اما همچنان روی سر چند نفر نگه داشته شده. همه می‌دانند دیر یا زود یا باید مرمت جدی شود یا فرو‌می‌ریزد. فعلاً فقط گرد و خاکش زیاد شده.

 

فروپاشی خزنده اقتصاد ایران

چرا اقتصاد در وضعیت «نیمه‌فروپاشی» قرار دارد؟

  «ژورنالیست | journalistsir»

اقتصاد ایران سال‌هاست در حال حرکت روی لبه پرتگاه است؛ نه سقوط کامل، نه ثبات واقعی. جهانیان از آن با عنوان اقتصاد فلج‌شده یا اقتصاد گرفتار در نیمه‌فروپاشی یاد می‌کنند؛ وضعیتی که در آن موتور اقتصاد روشن است، اما هیچ نیرویی برای حرکت ندارد. ایران امروز در چنین مرحله‌ای گرفتار شده و هر شوک سیاسی یا اجتماعی می‌تواند این نیمه‌فروپاشی را به فروریزش کامل تبدیل کند.

این تحلیل، دلایل این بی‌ثباتی و فروپاشی خزنده را به‌صورت لایه‌به‌لایه بررسی می‌کند.


مقدمه

اقتصاد سالم بر سه پایه استوار است: ثبات سیاسی، اعتماد عمومی و قواعد اقتصادی پیش‌بینی‌پذیر. ایران اما طی دهه‌ها مسیر معکوس را پیموده است:
– سیاست خارجی پرتنش،
– ساختار اقتصادی رانتی،
– نهادهای غیرپاسخ‌گو،
– فساد گسترده،
– و بی‌اعتمادی عمیق مردم.

نتیجه، اقتصادی است که فقط به‌خاطر نفت نمرده، اما دیگر زنده هم نیست؛ اقتصادی که هر روز ضعیف‌تر می‌شود، اما به‌واسطه مسکن‌های موقت، از اعلام مرگ رسمی آن پرهیز می‌شود.


۱. تورم مزمن؛ آرام‌ترین و خطرناک‌ترین نوع فروپاشی

تورم ایران در دهه‌های اخیر نه یک بحران مقطعی، بلکه یک ساختار ثابت شده است.
وقتی کشوری سال‌ها با تورم ۳۰ تا ۶۰ درصدی زندگی کند:

– قدرت خرید مردم نابود می‌شود
– ارزش پول سقوط می‌کند
– اعتماد به سیاست‌های اقتصادی از بین می‌رود
– برنامه‌ریزی چندماهه هم ممکن نیست

تورم، بزرگ‌ترین نشانه «مرگ تدریجی» اقتصاد است.


۲. تحریم‌های فراگیر و قطع ارتباط با اقتصاد جهانی

تحریم‌ها تنها یک فشار بیرونی نیستند، بلکه مانند قفل‌هایی‌اند که درهای اقتصاد ایران را به روی:

– سرمایه خارجی
– فناوری
– ارتباط بانکی
– صادرات پایدار

بسته‌اند.
تحریم‌ها ریشه بحران نیستند، اما تمام بحران‌های داخلی را چند برابر کرده‌اند. صنعتی که قطعه ندارد، بانکی که به سوئیفت وصل نیست، و نفتی که خریدار رسمی ندارد، نمی‌تواند روی پای خود بایستد.


۳. بی‌ثباتی سیاسی و نبود چشم‌انداز آینده

سرمایه به‌دنبال امنیت و پیش‌بینی‌پذیری است؛ اما ایران طی سالیان اخیر:

– در تنش دائمی با جهان بوده
– با بحران جانشینی روبه‌روست
– تصمیم‌های ناگهانی و امنیتی می‌گیرد
– آینده سیاست خارجی‌اش نامعلوم است

هیچ سرمایه‌گذار داخلی یا خارجی روی سرزمینی که فردای سیاسی‌اش مبهم است، حساب باز نمی‌کند.


۴. سلطه سپاه و نهادهای انتصابی بر اقتصاد

وقتی اقتصاد در دست نهادهایی باشد که:

– مالیات نمی‌دهند
– شفاف نیستند
– پاسخ‌گو نیستند
– با ابزار امنیتی رقبا را حذف می‌کنند

نتیجه روشن است:
مرگ رقابت، مرگ نوآوری، مرگ سرمایه‌گذاری، و مرگ اعتماد.

اقتصادی که یک‌سوم آن نظامی و امنیتی اداره شود، نمی‌تواند رشد کند؛ فقط می‌تواند دستور بگیرد و زنده بماند.


۵. فرار سرمایه و مهاجرت نخبگان

ایران بالاترین نرخ خروج سرمایه انسانی و مالی در منطقه را دارد.
وقتی:

– پزشک
– مهندس
– استاد
– سرمایه‌گذار
– کارآفرین

کشور را ترک می‌کنند، اقتصاد از «توان تولید» تهی می‌شود.
فرار سرمایه، فروپاشی را تسریع می‌کند؛ چون ستون‌های سازنده اقتصاد یکی‌یکی می‌روند.


۶. فساد ساختاری و اقتصاد رانتی

این فساد، فردی یا موردی نیست؛ نظام‌مند است.
شامل:

– رانت‌های چند هزار میلیاردی
– امضاهای طلایی
– انحصار واردات
– نرخ ارز چندگانه
– پروژه‌های بی‌حساب
– رشوه‌خواری اداری

فساد به‌تدریج هر موتور مولد را خاموش می‌کند و تنها کسانی را ثروتمند می‌کند که به قدرت وصل‌اند.


۷. بی‌اعتمادی عمومی؛ فاجعه‌ای که کمتر دیده می‌شود

مردم به:

– ریال
– بانک
– بورس
– صندوق‌های بازنشستگی
– وعده‌های دولت

اعتماد ندارند.
بی‌اعتمادی به‌تنهایی می‌تواند اقتصاد را زمین‌گیر کند؛ زیرا مردم نه سرمایه‌گذاری می‌کنند، نه پول نگه می‌دارند، نه افق بلندمدت می‌بینند.

اقتصاد بدون اعتماد، مانند کشتی بدون سکان است.


۸. تخریب محیط‌زیست و زیربناهای حیاتی

فروپاشی محیط‌زیست، فروپاشی اقتصاد را تسریع می‌کند:

– سفره‌های آب زیرزمینی نابود شده
– خاک فرسوده است
– هوا سمی شده
– جنگل‌ها سوخته یا قاچاق شده
– انرژی بی‌ثبات و فرسوده است

آب و خاک مهم‌ترین سرمایه یک کشورند؛ و ایران این دو را با شتاب از دست می‌دهد.


۹. ناکارآمدی مدیریتی و تصمیم‌های غیرعلمی

سال‌ها مدیریت دستوری و غیرکارشناسی:

– قیمت‌گذاری مصنوعی
– توزیع یارانه‌های مخرب
– بودجه‌های غیرواقعی
– بخش‌نامه‌های ناگهانی
– سیاست‌های یک‌شبه

اقتصاد را از ریل خارج کرده است.

بحران امروز محصول «تصمیم‌های غلط، پرتعداد و مستمر» است.


جمع‌بندی

ایران امروز در وضعیت نیمه‌فروپاشی اقتصادی قرار دارد؛ نه سقوط کامل، نه سلامت.
این وضعیت نتیجه مستقیم:

– بحران سیاست
– بحران مدیریت
– بحران اعتماد
– بحران محیط‌زیست
– بحران سرمایه
– بحران ساختار قدرت
– و تحریم‌ها

اقتصاد ایران اکنون مانند ساختمانی است که ستون‌هایش ترک برداشته‌اند: هنوز ایستاده، اما هر لرزشی می‌تواند آن را فروریزد.

اگر مایل باشید، همین متن را به نسخه طنزآمیز و کوتاه برای کانال تلگرام و نسخه انگلیسی تحلیل انتقادی نیز تبدیل می‌کنم.


 ژورنالیست | انجمن خبرنگاران حامی محیط زیست
محيط زيست، دغدغه زندگيست...
✴️ وقتی نان نباشد، هیچ درختی سایه نمی‌دهد.
@journalistsir | @bahrm8
https://journalistsirani.blogspot.com


Comments

Popular posts from this blog

وقتی زباله صنعتی اروپا را به‌اسم «توسعه» به انقلابیون ایران قالب کردند

خاورمیانه در دهه آتی

ناصر تقوایی درگذشت